در فراق يار
آيت الله العظمي ناصر مكارم شيرازي
سالها رفت و دلم در تب و تاب است هنوز
نقش مستوري من نقش بر آب است هنوز
به طرب حمل مكن سرخي رويم كه ز هجر
قلب آكنده ز غم ديده پر آب است هنوز
من كجا؟ يار كجا؟ طالع بيدار كجا
من اسير غم او، بخت به خواب است هنوز
دامنش گيرم اگر لطف خدا يار شود
ليك افسوس كه اين قصه سراب است هنوز
سخت من طالب ديدار و تو غايب ز نظر
ز آتش هجر تو اين قلب كباب است هنوز
همچو يك قطره آبيم به درياي جهان
زندگي زودگذر، همچو حباب است هنوز
«ناصر» از عشق تو آموخت سخن گفتن را
زين سبب گفته او گوهر ناب است هنوز