خاکیان افلاکی شده

به ياد بسيجي شهيد «سردار پايدار»

خميني اين حسين زمان را تنها نگذار

بسيجي شهيد «سردار پايدار»، سال 1342 در شهر تبريز بدنيا آمد و سال 1360 در سرپل ذهاب به شهادت رسيد و پيكر پاكش به خيل شهداي جاويدالاثر پيوست.

بخشي از وصاياي شهيد:

از ملت شهيدپرور و مردم انقلابي ايران مي خواهم كه هيچ وقت امام امت خميني بت شكن، حسين زمان را تنها نگذارند و خون شهيدان را هدر نداده و راهشان را كه راه راستين انقلاب است ادامه دهند.

به ياد بانوي شهيده «ناهيد فاتحي كرجو»

جاسوس خميني!

«شهيده ناهيد فاتحي كرجو» تير ماه 1344 درشهر سنندج متولد شد. بعد از پيروزي انقلاب و شروع درگيري هاي ضد انقلاب ها با نيروهاي ارتش و سپاه با سپاه همكاري مي كرد. اولين زمستان سال 1360 بود كه وقتي از خانه بيرون رفت توسط منافقين ربوده شد. بعد از ربوده شدن ناهيد، مرتب خانواده او را تهديد مي كردند كه اگر باز هم با سپاه همكاري كنند بقيه بچه هايشان را هم مي كشند. حتي براي آزادي اش از خانواده اش پول هم خواسته بودند.

بعد از مدتي خانواده اش شنيدند كه او را درچند روستا با دستاني بسته گردانده بودند و گفته بودند «اين جاسوس خميني است!» يازده ماه بعد از اسارت پيكر او را درسنگلاخ هاي اطراف روستا هشميز پيدا كردند؛ با سري تراشيده و شكسته و بدني كبود. خانواده اش پيكر ناهيد را در بهشت زهراي تهران دفن كردند.ناهيد وقتي به شهادت رسيد، فقط هفده سالش بود!

خاکیان افلاکی شده

به ياد بسيجي شهيد «حميدرضا ملاحسني»

شهيدي كه همه را شفاعت مي كند

سالها بود خانواده منتظر بودند. دو سال پيش برادران شهيد مي خواستند مقبره اي را به صورت نمادين براي ايشان برپا كنند. شهيد به خواب برادرش مي آيد و مي گويد دست نگه داريد. بعد از 2 سال شبي خواهر شهيد در خواب مي بيند كه در منطقه پونك سردار جنگل تشييع پيكر شهداست و شهيدملاحسني هم حضور دارد. از او مي پرسد شما اينجا چه مي كني؟ شهيد مي گويد من آمده ام شفاعت كنم... تمام اينها را... سپس مي گويد من حتي كساني كه در پياده رو راه مي روند و براي تشييع هم نيامده اند شفاعت مي كنم...

خواهرشهيد هميشه سر مزار شهيد پلارك (شهيدي كه از مزارش بوي عطر پراكنده مي شود) مي رود. در يكي از روزها قسمت بالاي سر اين مزار در قاب بالاي سر، در يك عكس برادر خود را كنار شهيد پلارك مي بيند كه بالاي سرش علامت ضربدري وجود دارد. پس از بررسي، خانواده شهيد پلارك را جويا مي شود. خانواده ايشان مي گويند: شهيد پلارك هركدام از دوستانش به فيض شهادت نائل مي شدند بالاي سرشان يك ضربدر مي زد و معلوم گرديد كه شهيد ملاحسني از دوستان و همرزمان شهيد پلارك بوده.

خواهر شهيد ملاحسني، شهيد پلارك را به بي بي دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) قسم مي دهد كه به برادرم بگو نشانه اي چيزي از خودش به ما بدهد...

بعد خواهر شهيد خواب مي بيند كه شهيد مي گويد من در بوستان نهج البلاغه در رديف وسط هستم. در تاريخ 12دي امسال هم مراسم تعويض سنگ قبر انجام مي شود بياييد كه قرار است همه را شفاعت كنم...

فرازي از وصيت نامه شهيد:

با سلام و درود بي كران به محمد و آل محمد(ص) كه خط سرخ شهادت را ترسيم نموده تا به انسانها راه خدا رسيدن را بياموزد، به ما ياد بدهد كه در مقابل دشمنان اسلام و اهل بيت و معصومين كه چگونه مبارزه كنيم و امروز اين ثلاله پاك رسول الله، زاده زهرا(س)، خميني روح الله است كه چراغ روشنايي راه ما مي باشد و اين مسئوليت خطير رهبري را به عهده دارد. شهادت راحت ترين و آسانترين و بهترين راه رسيدن به خداوند مي باشد. شهادت بالاترين درجه كمال انسان است. اي افرادي كه وصيت نامه اين حقير را مي شنويد زندگي اين دنيا را خانه اصلي خود مپنداريد كه زندگي در رفتن است و ما به قصد رسيدن به خوشي به اين دنيا نيامده ايم، اينقدر به فكر دنياي فاني نباشيد كه چشم برهم زنيد پير شده ايد و پايتان لب گور است و آن وقت ديگر خيلي دير شده است. «وماالحياه الدنيا الا متاع الغرور» و جز اين نيست كه دنيا فريب و دروغ است. به فقرا و جبهه هاي جنگ و جنگ زدگان كمك كنيد.

به ياد بانوي شهيد «محبوبه دانش آشتياني»

شهيد بنت شهيد

بانوي شهيد «محبوبه دانش آشتياني» در يكي از روزهاي سرد زمستان سال 1340 به دنيا آمد. سال اول و دوم راهنمايي را در مدرسه رفاه گذراند. رژيم پهلوي اين مدرسه را كه پايگاه جوش و خروش عليه آن حكومت بود تعطيل كرد. بچه هاي مدرسه رفاه، دست پرورده كساني چون شهيدباهنر و رجايي بودند كه دخترهاي مدرسه رفاه را ساده پوش و سخت كوش، تربيت مي كردند. و محبوبه مصداق آشكار آن بود. درفعاليت هاي انقلابي عليه رژيم شاه بسيار سختكوش بود. او زير نظر شهيد مالكي و شهيد بهشتي، قرآن كار مي كرد. به دنبال يادگيري و دانستن چيزهايي بود كه يك دختر هفده ساله درآن زمان، كمتر به آن ها مي پرداخت.

هميشه از كار حرف مي زد و مي گفت:«از بيكاري، زياد ضربه خورده ايم!» از درس نخواندن بچه ها رنج مي برد. مي گفت:«نبايد به بهانه مبارزه، در درس خواندن تنبلي كرد. بايد به خاطر هدف، بهتر درس خواند.»

 به ياد شهيد بسيجي «محمدرضا ربيعي»

دعا كنيد شهيد شوم

شهيد «محمدرضا ربيعي»، آبان 1343 در شهر آبادان از مادري فاضله بنام فاطمه و پدري متقي بنام نجفقلي پا به عرصه وجود نهاد. او در سن قانوني وارد مدرسه شد و توانست با عشق و اراده آهنين در سن 16 سالگي ديپلم را اخذ نمايد. در اوايل سال 57 با شناخت راه و روش امام خميني در صف مبارزين قرار گرفت. مي گفت مردن حق است ولي وقتي امام حسين(ع) در نصف روز بهترين فرزندان و يارانش را تقديم اسلام، قرآن و خدا مي كند پس ما هم كه ادعا مي كنيم پيرو امام حسين(ع) هستيم واقعاً حيف است بجز شهادت به مرگ ديگري دنيا را ترك كنيم.

در كردستان خطاب به شهيد محمد بروجردي مي گويد من از شما مي خواهم دعا كني من هم شهيد شوم. به مادرش مي گويد برايم دعا كن تا فرداي قيامت خانم فاطمه زهرا(س) از من و شما راضي باشد و در مقابل امام حسين شرمنده نباشم. مي گفت بدانيد اين انقلاب و اين كشور صاحب دارد و صاحبش بزودي مي آيد و دنيا را از شر آمريكا و خائنين نجات مي دهد. آري در نهايت محمدرضا در تاريخ 11/1/63 پس از ماهها حضور در جبهه ها در منطقه عملياتي سردشت بشهادت رسيد.

به ياد طلبه بسيجي شهيد «محمدعلي آقا كوچكيان»

از خون جوانان وطن آراسته گشته

طلبه فاضل مدرسه علميه امام صادق(ع) شهيد آقا كوچكيان با هجوم كفتاران بعثي عازم جبهه هاي حق عليه باطل شد. در بهمن ماه سال 06 در شهر شوش از ناحيه پا مجروح گرديد. در عمليات رمضان نيز شركت نمود و براي بار دوم تركش هاي دشمن بر بدنش باريد و در آخرين صفحات خونين حياتش در عمليات محرم در پاتك دشمن به شهادت رسيد و در زير آتش و تير دشمن دو ماه پيكرش در منطقه ماند و پس از آن بر روي دستان با كرامت مردم اصفهان تشييع گرديد و روح بلندش در كنار برادر شهيدش آرام گرفت.

طلبه بسيجي شهيد «محمدعلي آقا كوچكيان» سال 3134 در اصفهان متولد شد و در 9/9/1136 در منطقه پاسگاه شرهاني به شهادت رسيد.

دختران پاک و نجیب

از وبلاک(دل نوشته های دو دختر شهید)

حجاب صدفی است که گوهر عفت ما را حفظ می کند

حجاب و عفت در کلام شهیدان ...

تقدیم به تمامی دختران پاک و نجیب ایران زمین ...

ترس دشمن از حجاب زینب است

حفظ چادر انقلاب زینب است

 امام خمینی(ره) :

این وصیت نامه هایی که این عزیزان می نویسند مطالعه کنید پنجاه سال عبادت کردید

و خداوند قبول کند یک روز هم یکی از وصیت نامه ها را بگیرید ومطالعه کنید و فکر کنید

 این وصیت نامه ها انسان را می لرزاند و بیدار می کند ...

بابامون شهید ابراهیم نجاتی :

از خواهرانم می خواهم با رعایت حجاب و مسائل دینی  و اسلامی مشت محکمی به

دهن شمنان انقلاب بزنند

رئیس جمهور شهیدمحمدعلی رجایی:

خواهران ما درحالی که چادر  خود را محکم بر گرفته اند خود را هم چون فاطمه و زینب

 حفظ می کنند و هدف دار در جامعه حاضر شده اند

شهید عبدالله محمودی :

 و تو ای خواهر دینی ام چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است از خون سرخ

 من کوبنده تر است

شهید رحیم نجفی :

خواهرم محبوب باش و باتقوا که شمائید که دشمن را با چادرهایتان و تقوایتان میکوشید

حجاب تو سنگر تو است تو از داخل حجاب دشمن را می بینی ودشمن تورا نمی بیند

شهیدمحمد کریم غفرانی :

حفظ حجاب همچون  جهاد در راه خدا است

شهید حمید رضا نظام:

خواهرم از بی حجابی است اگر عمر گل کم است و نهفته باش و همیشه گل باش

شهید سید محمد تقی میرغفوریان:

از تمام خواهران می خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند

شهید صادق مهدی پور :

 یک دختر نجیب باید با حجاب باشد

شهید بهرام یادگاری :

 خواهرم حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند

شهید حمید رستمی :

به پهلوی شکسته فاطمه زهرا(س)قسمتان می دهم حجاب را حجاب را حجاب

 را رعایت کنید

شهید علی اصغر پور فرح ابادی :

 خواهران مسلمان حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد برادران

 مسلمان بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خوهران خواهد شد

شهید علی رضائیان :

حجاب شما جامعه را ازفساد به سوی معنویت وصفا میکشاند.

شهید علی روحی نجفی :

 از خواهران گرامی خواهشمندم حجاب خودرا حفظ کنند زیرا حجاب خون بهای

شهیدان است

شهید غلامرضا عسگری :

 مادرم ... من با حجاب و عزت نفس شما رشد پیدا کردم

شهید محمدحسن جعفرزاده :

ای خواهرم:قبل ازهرچیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تاازسرخی خون من

شهید محمد علی فرزانه:

خواهرم زینب گونه حجابت راکه کوبنده تر از خون من است حفظ کن

راستی خواهران و برادران عزیز آیا ماها داریم به رهنمود های این

 یاران حسین(ع) عمل می کنیم ؟؟!!